محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

پسرطلای من

دایی جون

1392/10/13 16:03
نویسنده : dayi jun and zohreh
287 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم،

یه کار جدیدی که تازگی ها میکنی اینه که تو خونه میگی میخام برم نانوایی. بعد چند قدم میری اون طرف و میگی سلام خسته نباشید. نون دارید؟ خب اگه ندارید کاکلی بده.

ای جان. تو از بابایی یاد گرفتی اینارو. بابایی می گه ممشو بردم نانوا و بعد که دیدم نون نداره گفتم کاکلی بده و ممش هم یاد گرفته.

قربون قدرت تخیلت برم که تو خونه نانوایی رفتنو تمرین می کنی.

تازه تخیلت که فقط به نونوا رفتن خلاصه نمیشه. شنیدم هر روز تو خو نه میگی بریم خونه دایی جون. بعد یه ماشین تخیلی رو روشن میکنی و گاز میدی. بعد از ماشین، پیاده میشی و آیفنو میزنی بعد سوار آسانسور میشی و میگی آسانسور خرابه. بقیشو ازپله ها برم.

دوست دارم.

بوس   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرطلای من می باشد