محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

پسرطلای من

دایی جون از یکی از استعدادهات میگه.

 Hi there; How are things, sweetie? Mamash, today I wanna tell you about one of your gifts. You know, not everyone has such a good gift, and many parents wish their kids had such a great talent so that they could do better not only at school but also in all walks of life. You may be wondering what gift I'm talking about. Well, it's the gift of a good memory. Yes, God has given you the best memory. You make everyone around you wonder how you can easily remember things from weeks or even sometimes months ago. Let me give you an example. Your mommy was telling me that she had incidentally recited you a poem 3 weeks ago, and ...
8 دی 1392

بدون عنوان

سلام ممش دوس داشتنی من عزیز دلم، شنیدم با بابایی نشستید یکی یه نی دستتون گرفتید و وقتی دیدی نمی تونی مثه بابایی نی بزنی فکر کردی شاید مشکل از نی هست و گفتی بابایی اون یکی رو بده به من. بعد هم که دیدی با اون هم نمی تونی گفتی بابایی من بلد نیستم. بهم یاد بده. قربونت برم که این قدر خوب استدلال می کنی.  
6 دی 1392

بدون عنوان

الهی قربون ممش عزیزم بشم که هر روز داره شیرین و شیرین تر میشه. هر جمله ای که میگه قند تو دل همه آب میشه، مخصوصا تو دل دایی جونش. دایی جون، عزیزم، آخه تو یه دفعه این اصطلاحات رو از کجا یاد گرفتی؟ عزیزم، چند روز پیش وقتی باهات بازی میکردم ( بازی من آماده ام تو آماده ای؟) بهت گفتم بگو" آیم ردی آر یو ردی؟ " گفتی نه نه انگیگیسی نه. قربونت برم که فهمیدی انگیلیسیه. فدات بشم که دیروز تو اسکایپ به دایی جون گفتی دایی جون دلت بسوزه که نمیتونی بوسم کنی. دوست دارم . ممش منه عزیز منه قربونش برم گوگول منه.  
5 دی 1392

بدون عنوان

پسر گلم فرهنگ لغتت خیلی تغیر کرده دو سه ماهی هست که دیگه کلمه نمیگی .فقط جمله میگی اونم  نه یکی سه الی چهار جمله پشت پشت سر هم .وای که چقدر باهوشی . من یقین دارم تو نابغه ای. خیلی حواست جمع اطرافته.حس بویاییت هم که عالیه .بوی هر چیزیو اول تو میشنوی بعد ازپانزده ثانیه من و بابایی میشنویم.خیلی وقتا رفتارات و حرفات مارو حیرت زده میکنه.گل پسرم حدود یه ماه پیش هم که ظرف یه هفته کل حروف الفبای انگلیسی رو هم کوچیکشو هم بزرگشو یاد گرفتی.اونم از روی کیبورد. بعضی وقتا میگی مامان بیا بریم word به من a bc یاد بده .خوب اخه قربونت برم من تو که همشو بلدی پس دیگه چه کاریه؟وقتی میشینی روی  پام جلوی مانیتور میگی : اول ولدو میالیم. بعدش فونت و ب...
26 آذر 1392

بدون عنوان

سلام قشنگ مامان شرمنده که نمیتونم انچنان که باید به وبلاگت سر بزنم و به روزش  کنم. واقعا سرم شلوغه.مخصوصا الان که دارم خودمو واسه امتحان مهمی اماده میکنم.ولی از این به بعد دایی جون هم به لیست نویسندگان وبلاگت اضافه شده .البته خودش میگه امیدوارم وقتشو داشته باشم این کارو انجام بدم.راستی مامانینا از کدوم و از کجا بگم که از بس شیرین زبونیات زیاد شده شمارش از دستم در رفته واقعا.دلم میخاست اونقدر وقت داشتم که تمام کارات وشیرین زبونیات رو ثبت میکردم . ولی حیف وحیف وحیف...
26 آذر 1392

بدون عنوان

محمدحسین عزیزم به دنیائی که سرشار از زیبایی و خوبیست خوش آمدی عزیزم ، بله دنیا سرشار از زیبائی است فقط کافیست چشمانمان را باز کنیم ، هر قدم که بر میداریم نشان از وجود خالق مهربان است ، پروردگاری که من و پدرت را از داشتن تو محروم نکرد و زیباترین زیبائی زندگی را به زیباترین شکل ممکن به ما داد و ما تنها میتوانیم بگوئیم که سپاسگذاریم . . . محمد من، مي‌نويسم تا بداني آن زماني كه خالصانه گونه‌هايم را غرق بوسه ميكني تمام لذت دنيا يکجا نصيب من مي‌شود بزرگ مرد كوچكم، بخوان و بدان كه تا هميشه از ‌آن مني و قلب من در هر زمان براي تو در سينه میتپد .   عزیز دلم برات بهترینها را از خدا خواستم و امید...
14 مرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرطلای من می باشد